کوچولوی منکوچولوی من، تا این لحظه: 10 سال و 9 روز سن داره

دلیل تازه زندگی

بدون عنوان

روحیه مامان خیلی حساس شده زود ناراحت می شم انگاری انتظارم از همه بیش تر شده . دکترم مدام در مورد وزنم تذکر می ده و نگرانم می کنه بیش تر از همه هم از نزدیکان خودم دلخور می شم . البته سر کار هم خیلی اذیتم می کنه مخصوصا که حقوق هم نمی گیرم و چند روز یک بار می گن اخراجتون می کنیم. حالا از وضعیت مامان بگذریم و به وضعیت گل پسر برسیم . شما در کل حرکاتت زیاد به نظر نمی رسه و من یه خورده نگرانم اما ظاهرا که همه چی عادیه . شما پسر خوبی هستی و زیاد مامان رو اذیت نمی کنی . ناراحت نمی خوابم ، ناراحتی تو وضعیت تغذیه ندارم و در کل خیلی اذیت نمی کنی . یکم دردهای لگنی یکم سوزش سر معده یکم تکرر ادرار اما همه قابل تحمله و می ارزه به اومدن تو عزیز من بی ص...
30 دی 1392

مامانی تنها

سلام به نفس مامان  حالت چطوره مامانم ؟ خوبی گل پسرم ؟ عشق مامان چرا این روزا حرکاتت کمتر شده ؟ خوب تکون بخوره تا مامان عاشق تر بشه . جونم برات بگه که بابایی رفته مشهد . رفته چند روزی نفسی تازه کنه و برگرده . بابایی دو روزه رفته و من  به اندازه چندین سال دلتنگش هستم آخه من بابایی رو بیش تر از حد معمول دوس دارم و بهش وابسته ام . حالا هم مهمون مامان پروینم و بین خودمون باشه زیاد خوشحال نیستم  نه به خاطر نبودن بابا ( چون بلاخره بابایی هم باید یه زنگ تفریحی به خودش می داد ) بیش تر به این دلیل ناراحتم که اینجا حوصله ام سر میره آخه دایی همه اش بیرونه و مامان و بابا مدام تلوزیون نگاه می کنن مثلا تا نیم ساعت پیش داشتن برنامه تلوزیون...
27 دی 1392

حرکت انتحاری

سلام عشق مامان خوبی عشقم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ مامانی به خوبی شما و بابایی خوبه . یه خبر جدید عشقم من ، مامان پروین و خاله سمیه طی یک حرکت انتحاری دیروز کلی برات خرید کردیم . راستش اول فقط رفتیم برات ست کالسکه بخریم اما بعدش یکهو جوگیر شدیم و کلی خرید کردیم . حتی تخت و کمدت رو هم سفارش داریم . به همین سرعت و به همین راحتی .... هر چند اصلا راحت نبود . کلی ازم انرژی بدنی و انرژی عصبی برد . بعضی جاهاشم اون چیزی که می خواستم نشد اما نگران نباش مامانی این خاصیت مامانه اول خرید می کنه بعدش پشیمون میشه . همه اش به بغل کردنت فکر می کنم به بوسیدنت ، به اینکه بهت شیر بدم و تو خواب تماشات کنم . مامان داره تمام تلاششو می کنه بهترین مامان باشه . راستی ...
21 دی 1392

مامان سرما خورده

سلام مامانم خوبی؟ مامانی از لحاظ جسمی زیادی رو به راه نیست . جونم برات بگه که مامان 17 روز پیش سرمای بدی خورده و به خاطر این که به وجود شما مشکوک بود دکتر نرفت که خدایی نکرده ناخواسته به شما آسیبی نرسونه و همین تاخیر در دکتر رفتن حسابی باعث چرک کردن سینه ام شده و واقعا نفس کشیدن برام سخت شده از طرفی داروهایی که دکتر داده به خاطر وجود شما زیاد قوی نیست و همین طول درمانو بیش تر کرده البته خدا رو به خاطر داشتن شما و باباسجاد شاکرم اما از این مریضی حسابی خسته ام و دلم می خواد زود خوب شم عسلم متاسفانه امروز هم نشد که دکتر شما رو انتخاب کنم چون تعطیل بود . من هم اصلا از این تاخیر راضی نیستم باعث نگرانیم میشه مامان جان . امروز برای...
21 دی 1392

گل بهاری من

سلام عشق مامان حال شما چطوره آقا کوچولو ؟ مامان که به بودن شما و بابایی خوبه پسرکم . از چی برات بگم نفس مامان؟ شما داری بزرگ می شی و من هم گرد و قلمبه . یه احساسایی اطراف معده ام دارم که اطرافیان می گن به معنی مو درآوردن شماست . باورت نمی شه مامان من دلایل حرکات شما رو حس می کنم . حس می کنم از خوشحالی تکون می خوری یا طرز خوابیدن یا نشستن من اذیتت کرده و یا می خوای منو متوجه خودت بکنی . حس می کنم تو خیلی فهمیده هستی و خیلی جاها با تکون خوردنت می خوای به من بگی که نباید بی خودی حرص بخورم . منتظرم که زودتر ماه دوم بهار برسه و تو در کنارم باشی و من دستای کوچولوتو ببوسم . لپای آویزونتو به صورتم بچسبونم و عطر تنت رو ببلعم . گل ب...
21 دی 1392

بدون عنوان

آقا کوچولوی مامان سلام دل مامان واسه دیدنت پر می زنه مخصوصا وقتی شما انقدر تکون می خوری شما خیلی خیلی پسر خوبی هستی و اصلا مامانو اذیت نمی کنی . شکر خدا همه چی عالیه پسرم . ایشالا که تا آخر همین جوری بمونه . کار این روزای مامان فقط شده مطالعه . همه اش دارم راجب نی نی ها مطالعه می کنم تا جایی که بعضی وقتا گیج می شم . کلی شعر و داستان واسه شما جمع کردم که بعضی هاشو از الان برات می خونم . چند تا شعر هم خودم برات گفتم و برات زمزمه می کنم عشقم . من فدای اون حرکات ریز و بامزه ات برم . خوب رشد کن . مامان هم سعی می کنه حسابی مواظب خورد و خوراکش باشه . بابایی با ذوق پگیر رشد و حرکات شماست . گاهی دست و سر می ذاره رو شکم مامان تا شما ...
3 دی 1392
1